English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8750 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
grandiloquently U باطمطراق بطورغلنبه
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
there is nothing like leather U هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
pseudoscope U شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
incongruously U بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
to the echo U چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
line of sight U خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
keyth rope system U شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
appropriation U در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
so that U چنانکه
how U چنانکه
as U چنانکه
in the event that U چنانکه
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
permissively U چنانکه مخیرسازد
prettily U چنانکه زیبانماید
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
pinchingly U چنانکه فشاراورد
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
as it deserves U چنانکه باید
insolubly U چنانکه اب نشود
dilatorily U چنانکه پرشود
admissibleness U چنانکه روا
as is well known U چنانکه مشهور
so to speak U چنانکه گویی
proper U چنانکه شایدوباید
coordinately U چنانکه یکجورباشد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
perniciously U چنانکه زیان اورد
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
prettily U بخوبی چنانکه باید
permissively U چنانکه اجازه بدهد
interminably U چنانکه تمام نشود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
convincingly U چنانکه متقاعد کند
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
meetly U چنانکه باید و شاید
meetly U چنانکه در خور باشد
funnily U چنانکه خنده اورد
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
medially U چنانکه درمیان باشد
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
effusively U چنانکه گویی بریزد
according as چنانکه بدان سان که
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
according to his version U چنانکه او شرح میداد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
invisibly U چنانکه دیده نشود
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
endorser U پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
pestilently U چنانکه برای اخلاق مضرباشد
engagingly U چنانکه سرگرم یامشغول کند
organically U چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
interchangeably U چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
epidemically U چنانکه همه جاسرایت کند
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
practicably U چنانکه بتوان اجرا نمود
euphoniously U چنانکه بگوش خوش ایندباشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
perplexingly U چنانکه گیج یا حیران سازد
piquantly U چنانکه دهن رامزه بیاورد
intelligibly U واضحا چنانکه بتوان دریافت
fadelessly U چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
presentably U چنانکه بتوان پیشکش کرد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
intangibly U چنانکه نتوان درک کرد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
as is well known U چنانکه همه کس بخوبی میدانند
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
assumably U چنانکه بتوان فرض کرد
intangibly U چنانکه نتوان احساس کرد
irrefragably U چنانکه نتوان تکذیب کرد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
retroactively U چنانکه شامل گذشته شود
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
changeably U چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inimitably U چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
inscrutably U چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
to kick over the traces U لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
illustratively U چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
penitentially U چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
cogently U چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
sententiously U چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
colourably U چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
pardonably U چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
invidiously U چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
irrecocilably U چنانکه نتوان انرا وفق داد
admissibly U بطور قابل قبول چنانکه روا
inerrably U چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
functionally U چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
exhaustively U چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
incommunicably U چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
bar automatic U میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
aerating agent U مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
exerciser U وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
movably U چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
discreditably U چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
commensurably U چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
accountably U بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
corrigibly U چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
flowerily U چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
indefeasibly U بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
implacably U از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
retrospectively U چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
impalpably U چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
irremissibly U چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
attributively U بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs U نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
endless repeat U [به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
capstan U میله نوار گردان یا واحد پشتیبانی نوار که باعث میشود نوار به نوک خواندن / نوشتن یا گرداننده منتقل نماید
accelerators U ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
irreclaimably U بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
opaquely U چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
inaccessibily U بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably U بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
rough handling of a thing U گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
hook U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
propor tionably U بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
mightiest U بزرگ
vasty U بزرگ
Recent search history Forum search
1what s the meaning grandiflorum to farsi ?
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1STARS CANT SHINE WITHOUT DARKNESS
1what is Labbad
2معنی اسم تیتان چیست؟
1Leberschwellung
1معنی کلمه procom
0پاره کردن پرده باکره با کیرهای خیلی بزرگ مشکی
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com